امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Outset

ˈaʊtset ˈaʊtset
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun C2
آغاز، ابتدا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- at the outset
- در آغاز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد outset

  1. noun The initial stage of a developmental process
    Synonyms: start, beginning, commencement, origin, birth, starting, dawn, genesis, source, inception, nascence, nascency, onset, opening, dawning, first, rise, get-go, spring, outsetting, primordium, kickoff, starting time, showtime, offset
  2. adjective
    Synonyms: ab initio, aboriginal, ab-ovo, primordial

ارجاع به لغت outset

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outset» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/outset

لغات نزدیک outset

پیشنهاد بهبود معانی