گذشتهی ساده:
startedشکل سوم:
startedسومشخص مفرد:
startsوجه وصفی حال:
startingشکل جمع:
startsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آغاز به بازگشت کردن، مراجعت را شروع کردن
دوباره آغاز کردن، تکرار کردن
به وجود آمدن، ناگهان پدیدار شدن
راهاندازی کردن، شروع به فعالیت کردن
1- اول از همه، اولاً 2- در آغاز، در ابتدا 3- (موتور و غیره) روشن کردن
آغاز کردن، شروع کردن
صاحب فرزند اول شدن، فرزند اول را به دنیا آوردن، بچهدار شدن (فرزند نخست)
دارای دوران فعالیت شدید و سپس دوران آرامش
(با) فعالیت شدید و منقطع
اولاً، قبل از همهچیز، بهعنوان مقدمه
از هیچ شروع کردن
start off on the right (or wrong) foot
سنگ اول را درست (یا کج) گذاشتن، از آغاز درست (یا غلط) عمل کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «start» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/start