گذشتهی ساده:
shockedشکل سوم:
shockedسومشخص مفرد:
shocksوجه وصفی حال:
shockingشکل جمع:
shocksتکان، صدمه، هول، هراس ناگهانی، لطمه، تصادم، تلاطم، ضربه سخت
the shock of an earthquake
تکان زلزله
Electric shock kills many children.
برقگرفتگی کودکان بسیاری را میکشد.
In the middle of the operation, the patient went into shock.
وسط عمل جراحی بیمار توی شوک رفت.
تکان سخت خوردن، هول و هراس پیدا کردن، ضربه سخت زدن، تکان سخت خوردن، دچار هراس سخت شدن، شوکه شدن، سراسیمه شدن
Zaynab doesn't shock easily.
زینب به آسانی سراسیمه نمیشود.
تکان دادن، ترساندن، سراسیمه کردن، شوکه کردن
The news of his death shocked me.
خبر فوت او مرا شوکه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shock» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shock