شکل جمع:
disturbancesاختلال، ناراحتی، مزاحمت، آشفتگی، برهمزنی آرامش
The loud music at midnight caused disturbance and complaints from neighbors.
صدای بلند موسیقی در نیمهشب باعث مزاحمت و شکایت همسایگان شد.
The most important issue in the workplace is not disturbing the peace and concentration of employees.
مهمترین مسئله در محیط کار، برهم نزدن آرامش و تمرکز کارکنان است.
He disliked the disturbance of his privacy.
دوست نمیداشت کسی خلوتش را بر هم زند.
His financial concerns have caused him mental disturbance.
نگرانیهای مالی، او را دچار آشفتگی ذهنی کرده است.
a weather disturbance
آشفتگی وضع هوا، طوفان
market disturbances
آشفتگی در وضع بازار
اغتشاش، ناآرامی، آشوب، بلوا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After the election results were announced, disturbances occurred in some cities.
پساز اعلام نتایج انتخابات، ناآرامیهایی در برخی شهرها به وجود آمد.
The police intervened to control the disturbance caused by the protests.
پلیس برای کنترل آشوب ناشی از اعتراضات وارد عمل شد.
The clash between the two groups led to a disturbance in the street.
درگیری بین دو گروه باعث ایجاد بلوا در خیابان شد.
repeated disturbances in the streets
اغتشاشات پیدرپی در خیابانها
پریشانی، بیقراری، آشفتگی، اختلال (بر اثر مشکلات ذهنی یا عاطفی)
Mental disturbances can have a significant impact on a person's quality of life.
اختلالات روانی میتوانند تأثیر قابل توجهی بر کیفیت زندگی فرد داشته باشند.
Severe emotional disturbance can also lead to physical problems.
پریشانی عاطفی شدید میتواند منجر به مشکلات جسمی نیز شود.
a basic disturbance of the body's chemistry
اختلال اساسی در فعل و انفعالات بدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disturbance» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disturbance