گذشتهی ساده:
spasmedشکل سوم:
spasmedسومشخص مفرد:
spasmsوجه وصفی حال:
spasmingشکل جمع:
spasmsشنجه، تشنج موضعی، اسباب تشنج و اضطراب، گرفت، تنش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
painful muscular spasms
گرفتگیهای عضلانی دردناک
a spasm of intense fear
حملهی شدید ترس
a spasm of antagonism
فوران دشمنی
a spasm of coughing
حملهی سرفه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «spasm» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spasm