Spasm

ˈspæzm ˈspæzm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    spasmed
  • شکل سوم:

    spasmed
  • سوم‌شخص مفرد:

    spasms
  • وجه وصفی حال:

    spasming
  • شکل جمع:

    spasms

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
شنجه، تشنج موضعی، اسباب تشنج و اضطراب، گرفت، تنش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- painful muscular spasms
- گرفتگی‌های عضلانی دردناک
- a spasm of intense fear
- حمله‌ی شدید ترس
- a spasm of antagonism
- فوران دشمنی
- a spasm of coughing
- حمله‌ی سرفه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spasm

  1. noun twitch, fit
    Synonyms: access, attack, burst, contraction, convulsion, eruption, frenzy, jerk, outburst, pain, paroxysm, seizure, throe, yank

ارجاع به لغت spasm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spasm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spasm

لغات نزدیک spasm

پیشنهاد بهبود معانی