فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Access

ˈækses ˈækses

گذشته‌ی ساده:

accessed

شکل سوم:

accessed

سوم‌شخص مفرد:

accesses

وجه وصفی حال:

accessing

شکل جمع:

accesses

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1

دسترس، دسترسی، دست‌یابی، راه، تقریب، الحاق، اصابت

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

Investigators wanted to get access to his home.

کارآگاهان خواستار دسترسی به خانه‌ی او شدند.

consultants who have easy access to the president

مشاورانی که دسترسی راحتی به رئیس‌جمهور دارند

noun uncountable

اجازه دخول، مدخل ورود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun uncountable

پزشکی بروز مرض، بروز بیماری

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده
noun uncountable

(در مسیحیت) تقرب به خدا

noun uncountable

حقوق دسترسی یا مجال مقاربت

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده
noun uncountable

حمله

verb - transitive

دست یافتن، دسترسی داشتن به

A country with no access to the sea.

کشوری که راه به دریا ندارد.

He has access to some of the best physicians.

او به برخی از بهترین دکترها دسترسی دارد.

verb - transitive

کامپیوتر دسترسی داشتن، برداشت کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد access

  1. noun admission, means of entry, approach
    Synonyms:
    way road path approach entrance entry introduction admission avenue passage door contact connection route means of entry ingress in key admittance entree open door open arms
    Antonyms:
    outlet egress

Collocations

gain access (to)

دسترسی پیدا کردن

لغات هم‌خانواده access

  • verb - transitive
    access

ارجاع به لغت access

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «access» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/access

لغات نزدیک access

پیشنهاد بهبود معانی