فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Road

roʊd rəʊd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    roads

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A1
    جاده، راه، معبر، طریق، خیابان، راه‌آهن
    • - a dirt road
    • - جاده‌ی خاکی
    • - a paved road
    • - جاده‌ی آسفالت‌شده (یا سنگفرش‌شده)
    • - the Chaloos road
    • - جاده چالوس
    • - the road to fortune
    • - راه دستیابی به ثروت
    • - Education is the road to success.
    • - تحصیل راه موفقیت است.
    • - The trip takes four hours by train and five by road.
    • - این مسافرت با قطار چهار ساعت و با ماشین پنج ساعت طول می‌کشد.
    • - Her father is on the road most of the time.
    • - پدرش بیشتر اوقات در سفر است.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد road

  1. noun path upon which travel occurs
    Synonyms: alley, artery, asphalt, avenue, back street, boulevard, byway, cobblestone, concrete, course, crossroad, direction, drag, dragway, drive, expressway, highway, lane, line, main drag, parking lot, parkway, passage, pathway, pavement, pike, roadway, route, street, subway, terrace, thoroughfare, throughway, thruway, track, trail, turnpike, viaduct, way

Collocations

  • by road

    با ماشین، از طریق جاده

  • on the road

    در سفر، در حرکت، در تحرک

  • road safety

    ایمنی در راه‌ها، (اتومبیل‌رانی با) رعایت احتیاط

Idioms

ارجاع به لغت road

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «road» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/road

لغات نزدیک road

پیشنهاد بهبود معانی