گذشتهی ساده:
trackedشکل سوم:
trackedسومشخص مفرد:
tracksوجه وصفی حال:
trackingشکل جمع:
tracks1- تعقیب کردن و گرفتن، پیجویی کردن 2- (دقیقاً یا کاملاً) بررسی کردن، سنجیدن
حساب (چیزی را) از دست دادن، رشته کار را از دست دادن، بی خبرماندن
محل بودن شخص درحالحاضر، بودگاه، (در) حین عمل یا ارتکاب
چیزی را پیگیری کردن، تعداد یا مقدار چیزی را دانستن، حساب چیزی را داشتن، آگاه بودن
1- (عامیانه) با شتاب رفتن، رهسپارشدن 2- (مثلاً با کفش گلآلود) رد پا باقی گذاشتن
در (یا خارج از) مسیر، مربوط (یا نامربوط) به موضوع، متوجه (یا منحرف از) هدف
محلهی فقیرنشین، محلهی بد شهر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «track» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/track