شکل جمع:
remnantsباقیمانده، بقیه، اثر، بقایا (در جمع)، آثار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the remnants of the meal
ته ماندههای خوراک
the remnants of a defeated army
بازماندگان قشون شکستخورده
the crumbled remnant of his father's factory
بقایای مخروبهی کارخانهی پدرش
I devoted the remnants of the day to writing.
بقیهی روز را صرف نگارش کردم.
Her wrinkled face revealed no remnant of her former beauty.
چهرهی پر چینوچروک او اثری از زیبایی گذشتهی او را نشان نمیداد.
a remnant sale
حراج قسمت انتهایی توپهای پارچه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «remnant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/remnant