فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Remains

rɪˈmeɪnz rɪˈmeɪnz

گذشته‌ی ساده:

remained

شکل سوم:

remained

وجه وصفی حال:

remaining

معنی‌ها

noun plural B2

بقایا، باقی‌ماندگان، پس‌مانده‌ها

noun plural

نشانه‌های گذشته، یادبودها، یادگارها، آثار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
noun plural

جسد، لاشه، نعش

noun plural

آثار چاپ‌نشده‌ی نویسنده در هنگام مرگ (literary remains هم می‌گویند)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد remains

  1. noun remaining part
    Synonyms:
    remainder rest residue remnant remnants leftovers leavings debris scraps detritus

لغات هم‌خانواده remains

ارجاع به لغت remains

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «remains» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/remains

لغات نزدیک remains

پیشنهاد بهبود معانی