فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Debris

dəˈbriː ˈdebriː

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1

بقایا، آوار، خرده، تکه، قطعه

The debris from the broken vase littered the floor.

قطعات گلدان شکسته کف اتاق را پوشانده بود.

Five bodies were pulled from the debris.

پنج جسد از میان آوار بیرون کشیده شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

After the tornado, debris from damaged trees and houses littered the town.

پس از گردباد، بقایای درختان و خانه‌های آسیب‌دیده، شهر را فرا گرفت.

noun uncountable

زمین‌شناسی واریزه (قطعات سنگی بزرگ و بقایای حاصل از زمین‌لغزش و آتشفشان و انفجار و ریزش بهمن و گل‌شار و ذوب و پس‌روی یخچال طبیعی و یخ‌رفت و گل‌رود و انفجار گدازه و سایر فرایندها و پدیده‌های طبیعی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

geological debris

واریزه‌های زمین‌شناسی

Obsidian is a kind of debris.

ابسیدین (=شیشه‌ی آتشفشانی) نوعی واریزه است.

noun uncountable

زباله، آشغال

picking up debris after the parade

جمع‌آوری زباله بعد از رژه

The beach was full of debris.

ساحل پر از آشغال بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد debris

  1. noun litter, waste
    Synonyms:
    rubbish trash garbage junk waste litter refuse remains fragments pieces bits wreckage wreck rubble dross detritus dregs riffraff offal
    Antonyms:
    cleanliness neatness purity

ارجاع به لغت debris

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «debris» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/debris

لغات نزدیک debris

پیشنهاد بهبود معانی