بقایا، آوار، خرده، تکه، قطعه
The debris from the broken vase littered the floor.
قطعات گلدان شکسته کف اتاق را پوشانده بود.
Five bodies were pulled from the debris.
پنج جسد از میان آوار بیرون کشیده شد.
After the tornado, debris from damaged trees and houses littered the town.
پس از گردباد، بقایای درختان و خانههای آسیبدیده، شهر را فرا گرفت.
زمینشناسی واریزه (قطعات سنگی بزرگ و بقایای حاصل از زمینلغزش و آتشفشان و انفجار و ریزش بهمن و گلشار و ذوب و پسروی یخچال طبیعی و یخرفت و گلرود و انفجار گدازه و سایر فرایندها و پدیدههای طبیعی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
geological debris
واریزههای زمینشناسی
Obsidian is a kind of debris.
ابسیدین (=شیشهی آتشفشانی) نوعی واریزه است.
زباله، آشغال
picking up debris after the parade
جمعآوری زباله بعد از رژه
The beach was full of debris.
ساحل پر از آشغال بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «debris» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/debris