گذشتهی ساده:
rubbledشکل سوم:
rubbledوجه وصفی حال:
rubblingپارهآجر، سنگ و آجر، آوار، خرابه (انبوهی از سنگ و آجر شکسته و غیره که در هنگام سقوط یا تخریب ساختمان باقی میماند)
Children were playing amidst the rubble of bombed-out buildings.
بچهها در میان آوار ساختمانهای بمبارانشده بازی میکردند.
The earthquake turned the village into a pile of rubble.
زلزله دهکده را به تودهای از سنگ و آجر تبدیل کرد.
معماری خردهسنگ (در پر کردن دیوارها و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A pile of rubble could be seen in front of the stone cutter's workshop.
در جلوی کارگاه سنگتراشی، یک تودهی خردهسنگ دیده میشد.
We used the pieces of rubble to create a decorative wall.
از تکههای خردهسنگ برای درست کردن دیوار تزیینی استفاده کردیم.
به خاک و سنگ تبدیل کردن، ویران کردن، تخریب کردن
The earthquake mercilessly rumbled the city.
زمینلرزه شهر را به خاک و سنگ تبدیل کرد.
The demolition crew set out to rubble the old building.
خدمهی تخریب برای تخریب ساختمان قدیمی اقدام کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rubble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rubble