گذشتهی ساده:
rubbishedشکل سوم:
rubbishedسومشخص مفرد:
rubbishesوجه وصفی حال:
rubbishingدر انگلیسی آمریکایی معنای اول میتوان در از garbage و trash بهجای rubbish استفاده کرد.
انگلیسی بریتانیایی آشغال، زباله، پسماند
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
Some people just dump their rubbish in the river.
بعضی افراد زبالهی خود را در رودخانه میریزند.
She threw the rubbish into the bin.
او آشغالها را داخل سطل انداخت.
انگلیسی بریتانیایی (چیزی) پست، بیارزش، پوچ، چرند، مزخرف، جفنگ، خزعبل، بهدردنخور
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His claims are all rubbish.
ادعاهای او همه پوچ هستند.
She dismissed his excuses as mere rubbish.
بهانههای او را صرفاً چرند دانست.
انگلیسی بریتانیایی انتقاد کردن، نکوهش کردن، عیبجویی کردن
The critic didn't hesitate to rubbish the artist's latest work.
این منتقد مردد نبود که آخرین اثر این هنرمند را انتقاد کند.
She felt hurt when her friends rubbished her favorite book.
وقتی دوستانش کتاب مورد علاقهاش را انتقاد کردند، احساس ناراحتی کرد.
چرتوپرت گفتن، چرند گفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rubbish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rubbish