فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rubbish

ˈrʌbɪʃ ˈrʌbɪʃ

گذشته‌ی ساده:

rubbished

شکل سوم:

rubbished

سوم‌شخص مفرد:

rubbishes

وجه وصفی حال:

rubbishing

توضیحات:

در انگلیسی آمریکایی معنای اول می‌توان در از garbage و trash به‌جای rubbish استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1

انگلیسی بریتانیایی آشغال، زباله، پسماند

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

Some people just dump their rubbish in the river.

بعضی افراد زباله‌ی خود را در رودخانه می‌ریزند.

She threw the rubbish into the bin.

او آشغال‌ها را داخل سطل انداخت.

noun uncountable informal B2

انگلیسی بریتانیایی (چیزی) پست، بی‌ارزش، پوچ، چرند، مزخرف، جفنگ، خزعبل، به‌دردنخور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

His claims are all rubbish.

ادعاهای او همه پوچ هستند.

She dismissed his excuses as mere rubbish.

بهانه‌های او را صرفاً چرند دانست.

verb - transitive informal

انگلیسی بریتانیایی انتقاد کردن، نکوهش کردن، عیب‌جویی کردن

The critic didn't hesitate to rubbish the artist's latest work.

این منتقد مردد نبود که آخرین اثر این هنرمند را انتقاد کند.

She felt hurt when her friends rubbished her favorite book.

وقتی دوستانش کتاب مورد علاقه‌اش را انتقاد کردند، احساس ناراحتی کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rubbish

  1. noun garbage
    Synonyms:
    trash waste litter junk refuse scrap rubble debris sweepings lumber dross offal rummage dregs
    Antonyms:
    property possessions
  1. noun nonsense
    Synonyms:
    stuff and nonsense rot hogwash drivel gibberish poppycock balderdash tommyrot bunkum hooey bilge
    Antonyms:
    truth sense

Idioms

talk rubbish

چرت‌وپرت گفتن، چرند گفتن

ارجاع به لغت rubbish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rubbish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rubbish

لغات نزدیک rubbish

پیشنهاد بهبود معانی