با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Rubbish

ˈrʌbɪʃ ˈrʌbɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rubbished
  • شکل سوم:

    rubbished
  • سوم شخص مفرد:

    rubbishes
  • وجه وصفی حال:

    rubbishing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable B1
    آشغال، زباله، چیز پست و بی‌ارزش و پوچ
    • - His claims are all rubbish.
    • - ادعاهای او همه پوچ هستند.
    • - Some people just dump their rubbish in the river.
    • - بعضی افراد زباله‌ی خود را در رودخانه می‌ریزند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد rubbish

  1. noun garbage
    Synonyms: debris, dregs, dross, junk, litter, lumber, offal, refuse, rubble, rummage, scrap, sweepings, trash, waste
    Antonyms: possessions, property
  2. noun nonsense
    Synonyms: balderdash, bilge, bunkum, drivel, gibberish, hogwash, hooey, poppycock, rot, stuff and nonsense, tommyrot
    Antonyms: sense, truth

Idioms

  • talk rubbish

    چرت‌وپرت گفتن، چرند گفتن

ارجاع به لغت rubbish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rubbish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rubbish

لغات نزدیک rubbish

پیشنهاد بهبود معانی