آخرین به‌روزرسانی:

Lumber

ˈlʌmbər ˈlʌmbə

گذشته‌ی ساده:

lumbered

شکل سوم:

lumbered

سوم‌شخص مفرد:

lumbers

وجه وصفی حال:

lumbering

توضیحات:

در انگلیسی بریتانیایی به‌جای lumber از timber استفاده می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive

سنگین حرکت کردن، سلانه‌سلانه راه رفتن، لنگ‌لنگان حرکت کردن، کند حرکت کردن

The large dog lumbered towards us, wagging its tail.

سگ بزرگ لنگ‌لنگان به سمت ما آمد و دمش را تکان می‌داد.

The old bear lumbered through the forest.

خرس پیر در جنگل سنگین حرکت می‌کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The truck lumbered up the hill, struggling with the heavy load.

کامیون با بار سنگین به‌کندی از تپه بالا می‌رفت.

noun uncountable C2

انگلیسی آمریکایی الوار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

We need to order more lumber to finish the deck.

باید الوار بیشتری سفارش دهیم تا عرشه را تمام کنیم.

Various types of lumber are available for different construction needs.

انواع مختلف الوار برای نیازهای مختلف ساختمانی در دسترس است.

verb - transitive

انباشته کردن، ریختن، گذاشتن (با بی‌نظمی)

all those things lumbered in the closet

تمام آن چیزهایی که در صندوق‌خانه انباشته شده‌اند

She lumbered the books haphazardly on the shelf, making it hard to find anything.

او کتاب‌ها را به‌طور نامنظم روی قفسه گذاشت و پیدا کردن هر چیزی را سخت کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He did not wish to lumber his mind with such trivialities.

او نمی‌خواست مغز خود را از این چیزهای پیش‌پاافتاده انباشته کند.

verb - intransitive verb - transitive C2

قطع کردن الوار، چوب‌بری کردن

Farmers were lumbering their woods and sending them to lumber yards.

کشاورزان بیشه‌های خود را برای الوارسازی می‌بریدند و به چوب‌فروشی‌ها می‌فرستادند.

As the forest thinned, fewer mills could afford to lumber.

با کم شدن درختان جنگل، کارخانه‌های کمتری توانستند به برش چوب بپردازند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lumber

  1. verb walk heavily, clumsily
    Synonyms:
    plod trudge shuffle stump lump slog waddle clump barge trundle shamble galumph
    Antonyms:
    glide
  1. verb burden
    Synonyms:
    load weigh charge tax saddle lade encumber impose upon cumber land
    Antonyms:
    relieve unburden

ارجاع به لغت lumber

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lumber» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lumber

لغات نزدیک lumber

پیشنهاد بهبود معانی