فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Trundle

ˈtrʌndl ˈtrʌndl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb

چرخک، غلتک، بارکش کوتاه، تراندن، غلتاندن، گشتن،چرخیدن، غل خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

This bed has four trundles.

این تختخواب چهار چرخک دارد.

The fruit seller trundled his cart along the street.

میوه‌فروش چرخ‌دستی خود را در خیابان می‌کشید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trundle

  1. verb to pivot
    Synonyms:
    turn rotate spin revolve whirl twirl wheel roll roller
  1. noun a low bed to be slid under a higher bed
    Synonyms:
    trundle-bed truckle-bed truckle

ارجاع به لغت trundle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trundle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trundle

لغات نزدیک trundle

پیشنهاد بهبود معانی