آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۴ اسفند ۱۴۰۳

    Roller

    ˈroʊlər ˈrəʊlə

    شکل جمع:

    rollers

    معنی roller | جمله با roller

    noun countable

    غلتک، غلتانک، نورد

    The factory workers used a roller to press down the fabric and smooth out any wrinkles.

    کارگران کارخانه از غلتک برای فشار دادن پارچه و صاف کردن هرگونه ناصافی استفاده می‌کردند.

    The conveyor belt moved smoothly over the rollers.

    نوارنقاله به آرامی روی غلتک‌ها حرکت می‌کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The painter used a roller to apply the paint onto the walls, making the job quicker and more efficient.

    نقاش از غلتک برای زدن رنگ به دیوارها استفاده کرد.

    noun countable

    آرایش و پیرایش بیگودی (وسیله‌ای که استفاده از آن سبب فر شدن مو می‌شود)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    She placed the roller in her hair.

    بیگودی را روی موهایش گذاشت.

    The hairdresser heated up the roller before placing it in her client's hair.

    آرایشگر قبل از قرار دادن بیگودی روی موهای مشتری، آن را گرم کرد.

    noun countable

    غلتک (دستگاهی سنگین برای صاف کردن سطوح)

    The construction crew used a heavy roller to smooth the asphalt.

    تیم ساخت‌وساز از غلتکی سنگین برای صاف کردن آسفالت استفاده کردند.

    He operated the roller with practiced ease.

    او غلتک را با سهولت و مهارت به کار انداخت.

    noun countable

    موج بلند، خیزاب

    He warned swimmers to stay close to shore as the rollers were particularly strong that day.

    او به شناگران هشدار داد که نزدیک ساحل بمانند زیرا خیزاب‌ها در آن روز قوی بودند.

    The photographer captured the beauty of the rollers.

    عکاس زیبایی موج‌های بلند را به تصویر کشیده است.

    noun countable

    جانورشناسی سبزقبا (نوعی پرنده)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    The roller's unique coloring makes it easy to identify in the wild.

    رنگ منحصر‌به‌فرد سبزقبا شناسایی آن در طبیعت را آسان می‌کند.

    We spotted a roller perched on a branch.

    سبزقبایی را دیدیم که روی شاخه‌ای نشسته بود.

    noun countable

    وردنه

    The baker used a roller to flatten the dough before shaping it into loaves.

    نانوا قبل از اینکه خمیر را به شکل چونه درآورد، از وردنه برای صاف کردن خمیر استفاده کرد.

    The baker used a heavy marble roller to flatten the dough.

    نانوا از وردنه‌ی سنگ مرمر سنگین برای صاف کردن خمیر استفاده کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد roller

    1. noun a mechanical device consisting of a cylindrical tube around which the hair is wound to curl it
      Synonyms:
      curler crimper hair-curler roll wave surge breaker rolling wave billow
    1. noun pigeon that executes backward somersaults in flight or on the ground
      Synonyms:
      tumbler tumbler pigeon

    لغات هم‌خانواده roller

    • noun
      roll, roller
    • adjective
      rolling
    • verb - transitive
      roll, unroll

    سوال‌های رایج roller

    شکل جمع roller چی میشه؟

    شکل جمع roller در زبان انگلیسی rollers است.

    ارجاع به لغت roller

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «roller» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/roller

    لغات نزدیک roller

    • - rollback
    • - rolled oats
    • - roller
    • - roller bearing
    • - roller coaster
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.