فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Billow

ˈbɪloʊ ˈbɪləʊ

گذشته‌ی ساده:

billowed

شکل سوم:

billowed

سوم‌شخص مفرد:

billows

وجه وصفی حال:

billowing

شکل جمع:

billows

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

موج بزرگ آب، خیزاب، موج زدن (از آب یا جمعیت یا ابر)، به‌صورت موج درآمدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

One after the other, the billows rolled over the beach.

امواج عظیم یکی پس از دیگری بر ساحل می‌خزید.

Smoke billowed up from the chimneys.

دود از دودکش‌ها تنوره می‌کشید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Hundreds of flags billowed in the breeze.

صدها پرچم در نسیم موج می‌زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد billow

  1. noun surging mass
    Synonyms:
    wave swell surge roller crest tide breaker beachcomber
  1. verb surge
    Synonyms:
    swell rise heave roll wave bounce rock bulge puff up bloat belly pitch rise and fall ebb and flow undulate balloon

ارجاع به لغت billow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «billow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/billow

لغات نزدیک billow

پیشنهاد بهبود معانی