امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Billow

ˈbɪloʊ ˈbɪləʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    billowed
  • شکل سوم:

    billowed
  • سوم‌شخص مفرد:

    billows
  • وجه وصفی حال:

    billowing
  • شکل جمع:

    billows

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
موج بزرگ آب، خیزاب، موج زدن (از آب یا جمعیت یا ابر)، به‌صورت موج درآمدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- One after the other, the billows rolled over the beach.
- امواج عظیم یکی پس از دیگری بر ساحل می‌خزید.
- Smoke billowed up from the chimneys.
- دود از دودکش‌ها تنوره می‌کشید.
- Hundreds of flags billowed in the breeze.
- صدها پرچم در نسیم موج می‌زد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد billow

  1. noun surging mass
    Synonyms:
    beachcomber breaker crest roller surge swell tide wave
  1. verb surge
    Synonyms:
    balloon belly bloat bounce bulge ebb and flow heave pitch puff up ripple rise and fall rise up rock roll swell toss undulate wave

ارجاع به لغت billow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «billow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/billow

لغات نزدیک billow

پیشنهاد بهبود معانی