آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

    Rock

    rɑːk rɒk

    گذشته‌ی ساده:

    rocked

    شکل سوم:

    rocked

    سوم‌شخص مفرد:

    rocks

    وجه وصفی حال:

    rocking

    شکل جمع:

    rocks

    معنی rock | جمله با rock

    noun countable uncountable B1

    تخته‌سنگ، صخره

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    The climbers carefully ascended the steep rock.

    کوه‌نوردان با احتیاط از صخره‌ی شیب‌دار بالا رفتند.

    She sat on the large rock by the river.

    روی تخته‌سنگ بزرگ کنار رودخانه نشست.

    noun countable

    سنگ

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    The children built a small cairn using colorful rocks they found.

    بچه‌ها با استفاده از سنگ‌های رنگارنگی که پیدا کردند، سنگ‌چین کوچکی درست کردند.

    Jack collected colorful rocks of various shapes and sizes.

    جک سنگ‌های رنگارنگ در اشکال و اندازه‌های مختلف را جمع‌آوری کرد.

    noun slang countable

    سنگ قیمتی (به‌ویژه الماس)

    They went shopping for rocks.

    رفتند سنگ قیمتی بخرند.

    He was mesmerized by the brilliance of the rare rock.

    او مسحور درخشش سنگ کمیاب بود.

    noun uncountable A2

    موسیقی راک (ژانری از موسیقی عامه‌پسند)

    I love listening to classic rock.

    عاشق گوش دادن به راک کلاسیک هستم.

    My favorite type of music is rock.

    نوع موسیقی محبوب من راک است.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی آب‌نبات

    She loved sucking on the rock during her long car rides.

    عاشق مکیدن آب‌نبات در طول رانندگی طولانی‌مدتش بود.

    I love the taste of rock, especially the blue raspberry flavor.

    عاشق طعم آب‌نبات به‌ویژه طعم تمشک آبی هستم.

    noun countable

    تکیه‌گاه (شخص)

    My best friend is my rock.

    بهترین دوستم تکیه‌گاه من است.

    No matter what happens, I know my parents will always be my rock.

    مهم نیست چه اتفاقی می‌افتد، می‌دانم که پدر و مادرم همیشه تکیه‌گاه من خواهند بود.

    verb - intransitive verb - transitive C2

    تکان دادن، جنباندن، تکان خوردن، جنبیدن، (مثل گهواره یا صندلی تکانشی) پس‌وپیش رفتن

    The mother rocks the baby in her arms until he goes to sleep.

    مادر کودک را در بغل می‌جنباند تا به خواب برود.

    Rock the baby in he cradle.

    بچه را در گهواره‌اش بجنبان.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The boat rocked on the rough sea.

    قایق در آب متلاطم پس‌و‌پیش می‌رفت.

    verb - transitive

    تکان دادن، به لرزه درآوردن، لرزاندن

    The explosion rocked the house.

    انفجار خانه را تکان داد.

    The earthquake rocked the entire city.

    زمین‌لرزه تمام شهر را به لرزه درآورد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The explosion rocked the city.

    انفجار شهر را تکان داد.

    verb - transitive

    مجازی تکان دادن، به لرزه درآوردن، شوکه کردن

    The news of the scandal rocked the political world.

    خبر این رسوایی دنیای سیاسی را تکان داد.

    The sudden death of the beloved singer rocked his fans.

    درگذشت ناگهانی خواننده‌ی محبوب طرفدارانش را به لرزه درآورد.

    slang verb - transitive informal

    زدن (مدل مو و تتو و غیره)، استفاده کردن از، پوشیدن (لباس و غیره که قابل توجه یا متمایز یا جذاب باشد)

    The actor rocked a new hairstyle.

    این بازیگر مدل موی جدیدی زد.

    She loves to rock a leather jacket with her favorite jeans.

    دوست داره ژاکت چرمی رو با شلوار جین محبوبش بپوشه.

    verb - intransitive verb - transitive informal

    ترکوندن (خیلی خوب بودن)

    She rocked the presentation.

    ارائه رو ترکوند.

    She rocked the dance floor.

    محوطه‌ی رقص رو ترکوند.

    verb - transitive

    تکان دادن، به تکان خوردن واداشتن (از هیجان)

    The band's energetic performance rocked the crowd at the concert.

    اجرای پرانرژی گروه، جمعیت حاضر در کنسرت را به تکان خوردن واداشت.

    The guitarist's solo rocked the audience.

    تک‌نوازی این گیتاریست تماشاگران را تکان داد.

    noun

    تکان، حرکت جنبانشی، جنبانش، حرکت پس‌وپیش

    The gentle rock of the boat lulled me to sleep.

    تکان آرام قایق مرا به خواب برد.

    The steady rock of the swing brought back memories of childhood.

    حرکت پس‌وپیش ثابت تاب خاطرات دوران کودکی را زنده کرد.

    noun

    مایه‌ی تباهی (معمولاً به‌صورت جمع می‌آید)

    The scandal was rocks and shattered his political career.

    این رسوایی مایه‌ی تباهی‌ بود و حرفه‌ی سیاسی او را درهم‌شکست.

    His reckless decisions proved to be the rocks.

    ثابت شد تصمیمات بی‌ملاحظه‌ی او مایه‌ی تباهی است.

    noun

    کراک کوکائین (بلوری‌شده)

    She hid the rock in her purse.

    کراک کوکائین رو توی کیفش پنهان کرد.

    The police found a bag of rocks in his car.

    پلیس یک کیسه کراک کوکائین در ماشین او پیدا کرد.

    noun countable informal

    ورزش توپ (در بسکتبال)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    I spent all afternoon practicing my shooting with the rock.

    کل بعدازظهر را صرف تمرین پرتاب با توپ کردم.

    Pass me the rock!

    توپ رو به من پاس بده!

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد rock

    1. noun stone
      Synonyms:
      earth mineral gravel pebble rubble boulder mass slab crust reef metal ore lava cobblestone bedrock quarry slag lodge shelf crag promontory
    1. noun foundation
      Synonyms:
      support strength defense protection anchor cornerstone mainstay bulwark Rock of Gibraltar
    1. verb move back and forth
      Synonyms:
      move shake swing sway oscillate vibrate tremble roll quiver agitate undulate wobble jiggle heave pitch roll about toss falter lurch stagger totter jolt quake jog jounce reel convulse concuss billow Push and Pull quaver careen shock
      Antonyms:
      stabilize hold

    Collocations

    rock a baby to sleep

    با تکان دادن بچه را خواب کردن

    Idioms

    as solid as a rock

    بسیار قوی هیکل، کوه پیکر، بسیار محکم

    between a rock and a hard place

    بین بد و بدتر، در مخمصه، بین پتک و سندان، در وضعیتی بغرنج

    on the rocks

    (عامیانه) 1- در معرض نابودی، دستخوش خطر 2- ورشکسته، بی‌پول 3- (مشروب الکلی) با یخ (ولی بدون افزودن آب)

    rock the boat

    تنش ایجاد کردن، دردسر ایجاد کردن، آشوب درست کردن، وضع را به هم زدن، اغتشاش ایجاد کردن

    سوال‌های رایج rock

    گذشته‌ی ساده rock چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده rock در زبان انگلیسی rocked است.

    شکل سوم rock چی میشه؟

    شکل سوم rock در زبان انگلیسی rocked است.

    شکل جمع rock چی میشه؟

    شکل جمع rock در زبان انگلیسی rocks است.

    وجه وصفی حال rock چی میشه؟

    وجه وصفی حال rock در زبان انگلیسی rocking است.

    سوم‌شخص مفرد rock چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد rock در زبان انگلیسی rocks است.

    ارجاع به لغت rock

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «rock» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rock

    لغات نزدیک rock

    • - rochester
    • - rochet
    • - rock
    • - rock a baby to sleep
    • - rock and roll
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.