فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Slag

slæɡ slæɡ

معنی

noun adverb

تفاله، کف، چرک، درده، خاکستر، گداز آتشفشانی، فلز نیم‌سوخته، مزخرف، آشغال، تفاله گرفتن از

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slag

  1. noun the scum formed by oxidation at the surface of molten metals
    Synonyms:
    residue debris ashes refuse dross cinders scoria lava recrement

ارجاع به لغت slag

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slag» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slag

لغات نزدیک slag

پیشنهاد بهبود معانی