با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Slag

slæɡ slæɡ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun adverb
    تفاله، کف، چرک، درده، خاکستر، گداز آتشفشانی، فلز نیم‌سوخته، مزخرف، آشغال، تفاله گرفتن از
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slag

  1. noun The scum formed by oxidation at the surface of molten metals
    Synonyms: scoria, cinders, residue, recrement, refuse, dross, ashes, debris, lava

ارجاع به لغت slag

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slag» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slag

لغات نزدیک slag

پیشنهاد بهبود معانی