شکل جمع:
drossesکف روی سطح فلزات مذاب، مواد خارجی، تفاله
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Each kilo of wheat has a quantity of dross.
هر کیلو گندم مقداری ناژاوی (ناخالصی) دارد.
The best students used to go to medical school, leaving us the dross.
بهترین شاگردان به مدرسهی پزشکی میرفتند و نخالهها برای ما میماندند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dross» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dross