با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Drought

draʊt draʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    droughts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun C2
    آب و هوا ( drouth ) خشکی، خشکسالی، تنگی، (قدیمی) تشنگی
    • - there was such a drought in Damascus ...
    • - چنان خشکسالی شد اندر دمشق ...
    • - The high price of candy is due to the sugar drought.
    • - گرانی آبنبات به‌دلیل نایابی شکر است.
    • - the drought of the sun-baked ground
    • - خشکی زمین آفتاب‌زده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد drought

  1. noun dryness; shortage of supply
    Synonyms: aridity, dearth, deficiency, dehydration, desiccation, dry spell, insufficiency, lack, need, parchedness, rainlessness, scarcity, want
    Antonyms: monsoon, wetness

ارجاع به لغت drought

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «drought» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/drought

لغات نزدیک drought

پیشنهاد بهبود معانی