گذشتهی ساده:
neededشکل سوم:
neededسومشخص مفرد:
needsوجه وصفی حال:
needingشکل جمع:
needsنیاز، لزوم، احتیاج، نیازمندی، بایست، احتیاج، بایستگی، حاجت، دربایست، چیز ضروری
the need for more teachers
نیاز به آموزگاران بیشتر
No need to worry.
جای دلواپسی ندارد.
to have need of a rest
احتیاج به استراحت داشتن
the need to pay the rent on a specified day
لزوم پرداخت کرایه در روز معین
There is an urgent need for a new hospital.
احتیاج مبرمی به یک بیمارستان جدید وجود دارد.
the need for a better education
نیاز به آموزش و پرورش بهتر
List your daily needs.
نیازمندیهای روزانهی خود را برشمارید.
We are here to satisfy all your needs.
ما اینجا هستیم تا کلیهی احتیاجات شما را برآورده کنیم.
کاستی، کمبود، درماندگی، تنگدستی، فقر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He helped me at a time of need.
او در هنگام تنگدستی به دادم رسید.
a brother in need
برادر تنگدست
نیازمند بودن، نیاز داشتن، احتیاج داشتن، بایستن، لازم داشتن
He needs medical care.
او نیاز به مراقبت پزشکی دارد.
What else do you need?
دیگر چه میخواهید؟
He needs to be very careful.
او بایستی خیلی مواظب باشد.
We really need to ask ourselves why.
ما واقعاً باید دلیل را از خودمان بپرسیم.
Children need milk.
کودکان به شیر نیاز دارند.
I don't need more money; I need more affection!
نیاز به پول بیشتر ندارم؛ محبت بیشتر میخواهم!
تحت ضرورت یا الزام باشد، نیازی ...
He need not come.
نیازی به آمدن او نیست.
بایستی، باید، لازم است که، واجب است
a friend in need, a friend indeed
دوست آن باشد که گیرد دست دوست، در پریشانحالی و درماندگی.
در صورت لزوم، اگر نیاز باشد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «need» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/need