آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Occasion

əˈkeɪʒn əˈkeɪʒn

گذشته‌ی ساده:

occasioned

شکل سوم:

occasioned

سوم‌شخص مفرد:

occasions

وجه وصفی حال:

occasioning

شکل جمع:

occasions

معنی occasion | جمله با occasion

noun countable B2

فرصت، مورد، موقع، وهله، فرصت مناسب

on the next occasion

در فرصت بعدی

He used the occasion to express his criticisms.

او از فرصت استفاده کرد و انتقادات خود را بیان کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I never had the occasion to meet him.

هرگز فرصت ملاقات او دست نداد.

He wears a tie only on special occasions.

او فقط در مواقع به‌ خصوصی کراوات می‌زند.

I would like to take the occasion to thank my kind hosts.

می‌خواهم از فرصت استفاده کرده و از میزبانان مهربانم سپاس‌گزاری کنم.

noun uncountable

تصادف، سبب، علت، موجب، دلیل، باعث، رخداد، اتفاق، واقعه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

A chance meeting was the occasion of the renewal of their friendship.

یک ملاقات تصادفی موجب تجدید دوستی آن‌ها شد.

The storm occasioned another delay in our plans.

طوفان موجب تأخیر دیگری در برنامه‌های ما شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

An inspiring teacher was the occasion for her great achievements in science.

یک معلم الهام‌گر سبب دستیابی‌های عظیم او در علوم شد.

What's the occasion for this banquet?

این سور برای چه داده می‌شود؟

noun countable

وقت به‌خصوص، هنگام رویداد، زمان رخداد چیزی، موقعیت، مناسبت، رویداد، جشن

a happy occasion

رویداد مسرت‌انگیز

This is not an occasion for joking.

حالا وقت شوخی نیست.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

on the occasion of his daughter's wedding

به مناسبت ازدواج دخترش

verb - transitive

موجب شدن، باعث شدن، انگیختن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد occasion

Collocations

on occasion

گاه و بیگاه، گهگاه، بعضی اوقات، چند وقت یکبار

on the occasion of

به مناسبت، به‌خاطر، در هنگام (روی دادن چیزی)

take the occasion

از فرصت استفاده کردن

Idioms

if the occasion arises

اگر موقعیت ایجاب کند (فرصتی پدیدار شود)

اگر فرصتی دست بدهد

اگر فرصت دست بدهد

be equal to the occasion

از فرصت استفاده کردن، از عهده بر آمدن

rise to the occasion

از فرصت استفاده کردن، حق چیزی را ادا کردن، خوب از عهده برآمدن

کار خود را خوب انجام دادن، از عهده‌ی برخورد با چیزی بر آمدن

لغات هم‌خانواده occasion

  • noun
    occasion

سوال‌های رایج occasion

گذشته‌ی ساده occasion چی میشه؟

گذشته‌ی ساده occasion در زبان انگلیسی occasioned است.

شکل سوم occasion چی میشه؟

شکل سوم occasion در زبان انگلیسی occasioned است.

شکل جمع occasion چی میشه؟

شکل جمع occasion در زبان انگلیسی occasions است.

وجه وصفی حال occasion چی میشه؟

وجه وصفی حال occasion در زبان انگلیسی occasioning است.

سوم‌شخص مفرد occasion چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد occasion در زبان انگلیسی occasions است.

ارجاع به لغت occasion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «occasion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/occasion

لغات نزدیک occasion

پیشنهاد بهبود معانی