گذشتهی ساده:
inducedشکل سوم:
inducedسومشخص مفرد:
inducesوجه وصفی حال:
inducingموجب شدن، بهوجود آوردن، واداشتن، وادار کردن، ایجاد کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They could not induce the old lady to sell her house.
آنان نتوانستند پیرزن را به فروش خانهاش وادار کنند.
the conditions that induced many young people to emigrate
شرایطی که بسیاری از جوانان را به مهاجرت وامیداشت
to induce vomiting with an emetic
با داروی تهوعآور ایجاد استفراغ کردن
Religion induced kindness in him.
دین در او مهربانی ایجاد کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «induce» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/induce