با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Procure

proʊˈkjʊr prəˈkjʊə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    procured
  • شکل سوم:

    procured
  • سوم شخص مفرد:

    procures
  • وجه وصفی حال:

    procuring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive
    به‌دست آوردن، تحصیل کردن، جاکشی کردن
    • - to procure food and clothing for the soldiers
    • - فراهم کردن خوراک و پوشاک برای لشکریان
    • - to procure agreement
    • - توافق به‌دست آوردن
    • - He was arrested on charges of procuring.
    • - به جرم جاکشی بازداشت شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد procure

  1. verb acquire, obtain
    Synonyms: annex, appropriate, bring around, buy, buy out, buy up, come by, compass, cop, corral, draw, earn, effect, find, gain, get, get hold of, grab, have, induce, land, latch on to, lay hands on, make a haul, manage to get, persuade, pick up, prevail upon, promote, purchase, score, secure, solicit, wangle, win
    Antonyms: give away, have, lose

ارجاع به لغت procure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «procure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/procure

لغات نزدیک procure

پیشنهاد بهبود معانی