گذشتهی ساده:
procuredشکل سوم:
procuredسومشخص مفرد:
procuresوجه وصفی حال:
procuringبه دست آوردن، به چنگ آوردن، تهیه کردن، تدارک دیدن، فراهم کردن
to procure food and clothing for the soldiers
فراهم کردن خوراک و پوشاک برای لشکریان
to procure agreement
به دست آوردن توافق
جاکشی کردن، قوادی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was arrested on charges of procuring.
به جرم جاکشی بازداشت شد.
They hoped to procure discreetly, avoiding any attention.
آنها میخواستند که با احتیاط جاکشی کنند و از هرگونه توجهی اجتناب کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «procure» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/procure