فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Grab

ɡræb ɡræb

گذشته‌ی ساده:

grabbed

شکل سوم:

grabbed

سوم‌شخص مفرد:

grabs

وجه وصفی حال:

grabbing

شکل جمع:

grabs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1

ربودن، قاپیدن، گرفتن، برداشتن، توقیف کردن، چنگ زدن، تصرف کردن، سبقت گرفتن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

The child grabbed my hand and would not let go.

کودک دستم را محکم گرفته بود و رها نمی‌کرد.

Somebody grabbed that lady's purse and ran off.

شخصی کیف آن خانم را قاپید و فرار کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

land-grabber

زمین‌خوار

The final scene really grabbed the audience.

صحنه‌ی آخر واقعاً حضار را تحت‌ تأثیر قرار داد.

He rushed home, grabbed a bag, and went to the airport.

با عجله به منزلش رفت، کیفش را برداشت و به فرودگاه رفت.

He didn't even get a chance to grab a bite of food.

فرصت اینکه حتی یک لقمه غذا بخورد را هم نداشت.

noun countable

ربایش، توقیف، تصرف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

up for grabs

(عامیانه) در دسترس، آماده‌ی استفاده کردن

His job is up for grabs.

شغل او آماده‌ی تصاحب است.

noun countable

بیل، قلاب

crane grab

بیل مکانیکی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grab

  1. verb latch on to
    Synonyms:
    catch take seize grasp snatch capture get one's hands on nab land nail clutch grip hook catch hold of lay one's hands on grapple collar snap up pluck corral get one's fingers on glom
    Antonyms:
    release let go

Collocations

grab hold of

قاپیدن، (ناگهان و محکم) گرفتن

ارجاع به لغت grab

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grab» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grab

لغات نزدیک grab

پیشنهاد بهبود معانی