گذشتهی ساده:
grabbedشکل سوم:
grabbedسومشخص مفرد:
grabsوجه وصفی حال:
grabbingشکل جمع:
grabsربودن، قاپیدن، گرفتن، برداشتن، توقیف کردن، چنگ زدن، تصرف کردن، سبقت گرفتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
The child grabbed my hand and would not let go.
کودک دستم را محکم گرفته بود و رها نمیکرد.
Somebody grabbed that lady's purse and ran off.
شخصی کیف آن خانم را قاپید و فرار کرد.
land-grabber
زمینخوار
The final scene really grabbed the audience.
صحنهی آخر واقعاً حضار را تحت تأثیر قرار داد.
He rushed home, grabbed a bag, and went to the airport.
با عجله به منزلش رفت، کیفش را برداشت و به فرودگاه رفت.
He didn't even get a chance to grab a bite of food.
فرصت اینکه حتی یک لقمه غذا بخورد را هم نداشت.
ربایش، توقیف، تصرف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
up for grabs
(عامیانه) در دسترس، آمادهی استفاده کردن
His job is up for grabs.
شغل او آمادهی تصاحب است.
بیل، قلاب
crane grab
بیل مکانیکی
قاپیدن، (ناگهان و محکم) گرفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grab» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grab