گذشتهی ساده:
grippedشکل سوم:
grippedسومشخص مفرد:
gripsوجه وصفی حال:
grippingشکل جمع:
gripsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
1- جنگ تنبهتن کردن، پنجهبهپنجه شدن 2- روبهرو شدن با، پیکار کردن، دستوپنجه نرم کردن
بر خود مسلط شدن، خود را کنترل کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grip» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grip