آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Involve

    ɪnˈvɑːlv ɪnˈvɒlv

    گذشته‌ی ساده:

    involved

    شکل سوم:

    involved

    معنی involve | جمله با involve

    verb - transitive B1

    درگیر کردن، گرفتار کردن، پای چیزی را به میان کشیدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    I do not want to get involved in her personal difficulties.

    نمی‌خواهم در مشکلات شخصی او گرفتار شوم.

    They involved our country in war and bloodshed.

    آنان کشور ما را درگیر جنگ و خونریزی کردند.

    verb - transitive

    مستلزم بودن، دربرداشتن، با خود داشتن، شامل بودن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    This mission may involve unforeseen dangers.

    این مأموریت ممکن است خطرهای پیش‌بینی‌نشده‌ای را در برداشته باشد.

    The construction of that road involved the building of hundreds of bridges.

    ساختن آن راه مستلزم بنا نهادن صدها پل بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    diseases that involve hospitalisation

    بیماری‌هایی که مستلزم خوابیدن در بیمارستان است.

    verb - transitive

    مربوط بودن به، وابسته بودن به، بستگی داشتن به، سر و کار داشتن

    lacerations that involve muscles

    زخم‌هایی که مربوط به عضلات می‌شود

    problems that involve their future

    مسایلی که با آینده‌ی آن‌ها سر و کار دارد

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    This matter involves his honour.

    این موضوع با شرف او سر و کار دارد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد involve

    1. verb draw in; include
      Synonyms:
      include contain comprise cover affect connect imply mean denote relate engage concern draw in associate link incorporate commit embrace grip hold absorb require necessitate take in catch engage touch suggest implicate bind hook number point to argue prove presuppose commit complicate compromise embroil engross enmesh entail entangle mire mix up preoccupy rivet rope in snarl up tangle wrap up in incriminate inculpate
      Antonyms:
      exclude remove free

    Collocations

    get involved in

    درگیر شدن در، دچار شدن

    involve oneself with someone

    خود را با کسی درگیر کردن

    لغات هم‌خانواده involve

    noun
    involvement
    adjective
    involved
    verb - transitive
    involve

    سوال‌های رایج involve

    گذشته‌ی ساده involve چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده involve در زبان انگلیسی involved است.

    شکل سوم involve چی میشه؟

    شکل سوم involve در زبان انگلیسی involved است.

    ارجاع به لغت involve

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «involve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/involve

    لغات نزدیک involve

    • - involute
    • - involution
    • - involve
    • - involve oneself with someone
    • - involved
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    sole gyration required scribbler oleato carrot and stick add fuel to the fire crookery crooked linger chess fiend secondary Seattle seasoning غاز تزویر مضیقه ترغیب کردن مقدونیه مغایرت مقاربت مغایر مقیم مغازله مقاوله نامه مذاکره مذاکره کردن تزکیه ذکاوت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.