گذشتهی ساده:
compromisedشکل سوم:
compromisedسومشخص مفرد:
compromisesوجه وصفی حال:
compromisingشکل جمع:
compromisesمصالحه، توافق، سازش (دعوی و غیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The demands of labor and management were very different, but they finally arrived at a compromise.
خواستههای کارگران و کارفرمایان بسیار متفاوت بود ولی سرانجام با هم به توافق رسیدند.
Both parties had to make compromises in order to end the dispute.
هر دو طرف برای پایان دادن به اختلاف باید مصالحه میکردند.
مصالحه کردن، توافق کردن، سازش کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The married couple compromised on whether to buy a rug or a car.
زن و شوهر در مورد خرید فرش یا اتومبیل با هم توافق کردند.
When it comes to political negotiations, both sides must be willing to compromise.
وقتی صحبت از مذاکرات سیاسی میشود، هر دو طرف باید مایل به مصالحه باشند.
عدول کردن از، چشم پوشیدن از
I refuse to compromise my beliefs.
از عدول کردن از باورهایم امتناع میکنم.
We'll have to compromise our expectations if we want to reach a mutually beneficial agreement.
اگر بخواهیم به توافقی دوجانبهی سودمند برسیم، باید از انتظارات خودمان چشم بپوشیم.
به خطر انداختن، لطمه زدن، به مخاطره افکندن
The girl knew that accepting those two men's invitation would compromise her reputation.
دختر میدانست که پذیرش دعوت آن دو مرد شهرت او را به خطر خواهد انداخت.
Cables should not hang loosely in a way that compromises task performance and safety.
کابلها نباید بهگونهای آویزان شوند که عملکرد و ایمنی کار را به خطر بیندازند.
You shouldn't compromise your health by smoking cigarettes.
نباید با کشیدن سیگار به سلامتی خود لطمه بزنید.
حد وسط، چیز بینابین، (صفتگونه) وسط، بینابین
The London weather is a compromise between rain and fog.
هوای لندن حد وسطی است بین باران و مه.
The painting was a compromise between realism and abstraction.
این نقاشی بینابینی بین رئالیسم و انتزاع بود.
گذشت (در مورد ادعا یا خواسته و غیره)
He refused to make a compromise of principles.
از گذشت از اصول خودداری کرد.
The politician's actions showed a clear compromise of principles.
اقدامات این سیاستمدار نشان از گذشت آشکار از اصول داشت.
به توافق رسیدن، مصالحه کردن
مصالحه کردن، (در خواستههای خود) تخفیف دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «compromise» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/compromise