گذشتهی ساده:
traded offشکل سوم:
traded offسومشخص مفرد:
trades offوجه وصفی حال:
trading offفدا کردن، مبادله کردن، معاوضه کردن، صرفنظر کردن (چیزی بد در برابر چیزی خوب)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Sometimes, employees trade off higher pay for more flexible working hours.
گاهی اوقات کارکنان، حقوق بالاتر را فدای ساعات کاری منعطفتر میکنند.
They decided to trade off some quality in order to reduce production costs.
آنها تصمیم گرفتند برای کاهش هزینههای تولید، کمی از کیفیت صرفنظر کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «trade off» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trade off