امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Accommodation

əˌkɑːməˈdeɪʃn əˌkɑːməˈdeɪʃn əˌkɒməˈdeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    accommodations

توضیحات

شکل نوشتاری معنای اول و دوم این لغت در انگلیسی آمریکایی: accommodations

شکل‌های نوشتاری دیگر این لغت در معنای ششم: speech accommodation, linguistic accommodation, communication accommodation

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
انگلیسی بریتانیایی جا، مکان، منزل، محل سکونت، سکونتگاه، منزلگاه، مسکن، خوابگاه، دفتر، محل کار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- rented accommodation
- منزل اجاره‌ای
- The price includes travel, food, and accommodations.
- هزینه‌ها شامل هزینه‌ی رفت‌وآمد، غذا و محل سکونت است.
- The cost of student accommodations is rising steadily.
- قیمت خوابگاه دانشجویی به‌‌سرعت روبه‌افزایش است.
- Universities have to provide student accommodation for first-year students.
- دانشگاه برای دانشجویان سال آخر سکونتگاهی فراهم آورده است.
noun uncountable
انگلیسی بریتانیایی قدیمی وسایل راحتی، وسایل رفاهی، پذیرایی، صندلی (یا دیگر امکانات رفاهی برای مسافر در هواپیما و قطار و...)
- They provided comfortable accommodations for students.
- آن‌ها امکانات رفاهی مناسبی برای دانش‌آموزان فراهم کردند.
- The accommodations on this train were very inadequate.
- وسائل رفاهی این قطار اصلاً کافی نبود.
noun countable uncountable formal
توافق، موافقت
- We tried to reach an accommodation with Japan.
- سعی کردیم با ژاپن به توافق برسیم.
- Neither side was willing to make any kind of accommodation.
- هیچ‌یک از جناحین مایل به رسیدن به هیچ‌نوع توافقی نبودند.
noun plural countable uncountable
انگلیسی آمریکایی تدابیر، هم‌سازی، انطباق، هماهنگی
- The special accommodation
- هم‌سازی ویژه
- The airline made accommodations for passengers with food allergies by providing special meals on board.
- این ایرلاین با تهیه‌ی وعده‌های غذایی ویژه در هواپیما، برای مسافرانی که آلرژی غذایی دارند، تدابیری ایجاد کرد.
noun uncountable
کالبدشناسی تطابق (چشم)
- Proper accommodation is essential for clear vision.
- تطابق چشم مناسب برای دید واضح ضروری است.
- The eye's accommodation allows for focusing on objects at different distances.
- تطابق چشم امکان تمرکز بر روی اجسام در فواصل مختلف را فراهم می‌کند.
noun uncountable
زبان‌شناسی تطبیق (ارتباط)
- The accommodation of dialects can foster better communication between diverse communities.
- تطبیق گویش‌ها می‌تواند ارتباط بهتری را بین جوامع مختلف تقویت کند.
- Linguistic accommodation plays a vital role in establishing rapport in multicultural settings.
- تطبیق زبانی نقشی حیاتی در ایجاد رابطه در محیط‌های چندفرهنگی ایفا می‌کند.
noun singular
انگلیسی آمریکایی اقتصاد وام، کمک، مساعده
- She needed immediate accommodation to cover unexpected medical bills.
- او برای پوشش هزینه‌های پزشکی غیرمنتظره نیاز به کمک فوری داشت.
- The bank provided an accommodation to the small business owner to help them stay afloat during the pandemic.
- این بانک به صاحب یک کسب‌وکار کوچک وام داد تا به آن‌ها کمک کند در طول همه‌گیری سرپا بمانند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد accommodation

  1. noun adjustment for different situation, circumstances
    Synonyms: adaptation, compliance, composition, compromise, conformity, fifty-fifty deal, fitting, modification, reconciliation, settlement

ارجاع به لغت accommodation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accommodation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/accommodation

لغات نزدیک accommodation

پیشنهاد بهبود معانی