جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
جستوجو
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
اطلاعات بیشتر
نرمافزار iOS
اطلاعات بیشتر
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
لغات جستوجو شده
وبلاگ
معنیها و نمونهجملهها
مترادف و متضاد
Accommodation
əˌkɑːməˈdeɪʃn
əˌkɑːməˈdeɪʃn
əˌkɒməˈdeɪʃn
آخرین بهروزرسانی:
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
Countable
Noun
Plural
وسایل راحتی، وسائل رفاهی، پذیرایی، صندلی (یا دیگر امکانات رفاهی برای مسافر در هواپیما و قطار و...)
- They provided comfortable accommodations for students.
- آنها امکانات رفاهی مناسبی برای دانشآموزان فراهم کردند.
- The accommodations on this train were very inadequate.
- وسائل رفاهی این قطار اصلاً کافی نبود.
Countable
Uncountable
Noun
جا، مکان، منزل، محل سکونت، سکونتگاه، منزلگاه، مسکن، دفتر، محل کار
- rented accommodation
- منزل اجارهای
- Universities have to provide student accommodation for first-year students.
- دانشگاه برای دانشجویان سال آخر سکونتگاهی فراهم آورده است.
Uncountable
Noun
وام، کمک، مساعده
Countable
Uncountable
Noun
توافق، موافقت
- We tried to reach an accommodation with Japan.
- سعی کردیم با ژاپن به توافق برسیم.
- Neither side was willing to make any kind of accommodation.
- هیچیک از جناحین مایل به رسیدن به هیچنوع توافقی نبودند.
پیشنهاد و بهبود معانی
تبلیغات
(تبلیغات را حذف کنید)
مترادف و متضاد accommodation
Noun
adjustment for different situation, circumstances
Synonyms:
adaptation, compliance, composition, compromise, conformity, fifty-fifty deal, fitting, modification, reconciliation, settlement
لغات نزدیک accommodation
-
accommodate
-
accommodating
- accommodation
-
accommodation ladder
-
accommodation paper (or bill or note)
پیشنهاد و بهبود معانی
دریافت فست دیکشنری از طریق اپاستور
دانلود مستقیم فست دیکشنری