فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Compliance

kəmˈplaɪəns kəmˈplaɪəns

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable formal C1

موافقت، توافق، قبول، اجابت، پذیرش، پیروی، اطاعت، رعایت، انطباق، مطابقت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

her compliance with the terms of the contract

توافق او با شرایط قرارداد

Non-compliance with traffic laws can result in hefty fines.

عدم رعایت قوانین رانندگی می‌تواند منجر به جریمه‌های سنگین شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد compliance

  1. noun agreement
    Synonyms:
    agreement consent assent concurrence conformity submission acquiescence amenability yielding deference obedience concession tractability docility submissiveness observance passivity resignation
    Antonyms:
    disagreement denial refusal dissent disobedience defiance fight veto dissension nonconformity

Collocations

in compliance with

به پیروی از

ارجاع به لغت compliance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «compliance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/compliance

لغات نزدیک compliance

پیشنهاد بهبود معانی