فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Deference
ˈdefrəns
ˈdefrəns
معنی و نمونه‌جمله
noun
تن‌دردهی، تسلیم، تمکین، احترام(گذاری)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She treats her parents with deference.
او نسبت به والدین خود با احترام رفتار می‌کند.
مترادف و متضاد deference
-
noun obedience, complianceSynonyms:obedience compliance submission yielding acquiescence docility complaisance obeisance capitulation condescensionAntonyms:disobedience noncompliance impoliteness
-
noun attention, homageSynonyms:respect regard consideration courtesy politeness honor esteem acclaim thoughtfulness civility reverence obeisance venerationAntonyms:disregard ignorance dishonor
Collocations
به خاطر حرمت کسی، به ملاحظه‌ی کسی
ارجاع به لغت deference
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «deference» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deference
لغات نزدیک deference
- - defensiveness
- - defer
- - deference
- - deferent
- - deferential