فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Bodybuilding

ˈbɒdibɪldɪŋ ˈbɒdibɪldɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    ورزش بدن‌سازی، پرورش اندام
    • - He turned to bodybuilding as a way to improve his self-confidence.
    • - او به بدن‌سازی به عنوان راهی برای افزایش اعتمادبه‌نفسش روی آورد.
    • - He aspires to compete in bodybuilding competitions.
    • - او آرزو دارد در مسابقات پرورش اندام شرکت کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bodybuilding

  1. noun Exercise that builds muscles through tension
    Synonyms: anaerobic exercise, muscle building, musclebuilding

ارجاع به لغت bodybuilding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bodybuilding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bodybuilding

لغات نزدیک bodybuilding

پیشنهاد بهبود معانی