با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bodybuilder

ˈbɑːdiˌbɪldər ˈbɒdiˌbɪldə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    bodybuilders

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
ورزش بدن‌ساز
- He aspires to become a successful bodybuilder one day.
- او آرزو دارد روزی بدن‌ساز موفقی شود.
- She admired the bodybuilder's physique.
- او فیزیک این بدن‌ساز را تحسین کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bodybuilder

  1. noun Someone who does special exercises to develop a brawny musculature
    Synonyms: muscle builder, musclebuilder, muscleman

ارجاع به لغت bodybuilder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bodybuilder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bodybuilder

لغات نزدیک bodybuilder

پیشنهاد بهبود معانی