احترام، تکریم، تواضع، تعظیم، ادای احترام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
With a deep bow, she paid obeisance to her mentor for his invaluable guidance.
او با تعظیم زیاد در برابر مربیاش بهخاطر راهنماییهای ارزشمند او ادای احترام کرد.
Their religious ceremony involved various acts of obeisance towards their deities.
مراسم مذهبی آنها شامل اعمال مختلف احترام در برابر خدایانشان بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «obeisance» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/obeisance