Salaam

səˈlɑːm səˈlɑːm
آخرین به‌روزرسانی:
  • noun adverb
    سلام، سلام کردن
    • - She opened the door and salaamed us.
    • - در را باز کرد و به ما سلام کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد salaam

  1. noun
    Synonyms: bend, bow, genuflect, greeting, obeisance, salutation, salute

ارجاع به لغت salaam

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «salaam» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/salaam

لغات نزدیک salaam

پیشنهاد بهبود معانی