پزشکی آستیگماتیسم (نامنظمی قرنیهی چشم)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
The astigmatism lens prescription helped improve my blurry vision.
تجویز لنز آستیگماتیسم به بهبود تاری دیدم کمک کرد.
I struggle to read small text due to my astigmatism eyesight.
بهدلیل بینایی آستیگماتیسمام برای خواندن متنهای ریز مشکل دارم.
آستیگماتیسم (نامنظمی در یک سیستم نوری)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The photographer struggled to capture sharp images with his astigmatism camera lens.
این عکاس با لنز دوربین آستیگماتیسم خود برای ثبت تصاویر واضح تلاش کرد.
The blurry image on the screen was an indication of an astigmatism lens.
تصویر تار روی صفحهی نمایش نشانگر لنز آستیگماتیسم بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «astigmatism» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/astigmatism