فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Herding

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
گله‌داری، گله‌چرانی، شبانی، گاوچرانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد herding

  1. verb cause to herd, drive, or crowd together
    Synonyms:
    gathering grouping crowding driving leading guiding flocking running swarming packing mobbing drifting crowning brooding
    Antonyms:
    scattering dispersing

ارجاع به لغت herding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «herding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/herding

لغات نزدیک herding

پیشنهاد بهبود معانی