با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Driving

ˈdraɪvɪŋ ˈdraɪvɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    drove
  • شکل سوم:

    driven
  • سوم شخص مفرد:

    drives

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective A2
    راننده، پیش‌برنده، محرک، راندن‌، سواری
    • - a driving rain
    • - باد و باران، باران شدید
    • - a driving jazz solo
    • - (موسیقی) تکنوازی پرشور جاز
    • - careless driving
    • - رانندگی با بی‌دقتی
    • - driving school
    • - مدرسه‌ی رانندگی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد driving

  1. adjective forceful
    Synonyms: active, compelling, dynamic, energetic, enterprising, galvanic, impellent, lively, propulsive, sweeping, urging, vigorous, violent
    Antonyms: unforceful, weak, wimpy

لغات هم‌خانواده driving

ارجاع به لغت driving

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «driving» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/driving

لغات نزدیک driving

پیشنهاد بهبود معانی