آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۵ مرداد ۱۴۰۴

    Active

    ˈæktɪv ˈæktɪv

    صفت تفضیلی:

    more active

    صفت عالی:

    most active

    معنی active | جمله با active

    adjective B1

    فعال، مشغول، پویا

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    Keeping your mind active can help prevent cognitive decline.

    مشغول نگه داشتن ذهن می‌تواند به پیشگیری از کاهش توانایی‌های شناختی کمک کند.

    My father was an active man.

    پدرم آدم فعالی بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    an active mind

    مغز متفکر

    adjective B2

    درگیر، شرکت‌کننده، فعال

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    He had an active role in building the bridge.

    او نقشی اساسی در ساختن پل داشت.

    She is an active member of the local chess club.

    او عضو فعال باشگاه شطرنج محلی است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    an active member of the party

    عضو فعال حزب

    active in helping the poor

    فعال در کمک به بینوایان

    adjective

    دایر، حاضربه‌خدمت، پابرجا، قادر به عمل، در حال کار

    This drug is active in the body for two days.

    تأثیر این دارو در بدن تا دو روز ادامه دارد.

    That law is still active.

    آن قانون هنوز به قوت خود باقی است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    an active coal mine

    معدن زغال‌سنگ دایر

    adjective C1

    فعال (آتشفشان)

    An active volcano can suddenly release lava and ash.

    آتشفشان فعال می‌تواند به‌صورت ناگهانی گدازه و خاکستر بیرون دهد.

    Hawaii has several active volcanoes that attract tourists.

    هاوایی چندین آتشفشان فعال دارد که گردشگران را جذب می‌کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    an active volcano

    کوه آتش‌فشان فعال

    adjective B1

    دستور زبان معلوم

    link-banner

    آموزش دستور زبان انگلیسی از مبتدی تا پیشرفته

    مشاهده

    English students often practice changing passive sentences into active ones.

    دانش‌آموزان زبان انگلیسی اغلب تمرین می‌کنند که جملات مجهول را به معلوم تبدیل کنند.

    “I ate the cake” is active, while “The cake was eaten by me” is passive.

    «من کیک را خوردم» فعال است، درحالی‌که «کیک توسط من خورده شد» مجهول است.

    noun singular

    دستور زبان (the active) حالت معلوم

    She reads books” is written in the active.

    «او کتاب می‌خواند» به‌صورت معلوم نوشته شده است.

    Using the active makes sentences more direct and engaging.

    استفاده از حالت معلوم جملات را مستقیم‌تر و جذاب‌تر می‌کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد active

    1. adjective having movement
      Synonyms:
      moving working alive operative effective going running mobile functioning traveling progressive rapid speedy hasty bustling shifting rolling turning at work in process in play astir movable pushing streaming rushing restless simmering swarming rustling in force exertive impelling efficacious
      Antonyms:
      inactive lazy immobile dormant sluggish inert abeyant
    1. adjective very involved in activity
      Synonyms:
      busy lively energetic animated brisk alert eager keen quick sharp determined forceful dynamic intense perky fresh bold daring zealous diligent industrious enterprising hard-working purposeful resolute assiduous pushing rapid agile nimble sprightly spry chipper dashing frisky engaged inventive persevering enlivened eventful jumping on the move hyper whiz aggressive alive dexterous forcible fireball
      Antonyms:
      lazy idle indifferent quiet disinterested quiescent

    Collocations

    active voice

    (دستور زبان) حالت معلوم

    to be active (in)

    فعال بودن (در)، فعالیت داشتن (در)

    لغات هم‌خانواده active

    • noun
      act, action, activity, reaction, interaction, overacting
    • adjective
      acting, active
    • verb - intransitive
      act
    • adverb
      actively

    سوال‌های رایج active

    معنی active به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «active» در زبان فارسی به «فعال» ترجمه می‌شود.

    کلمه‌ی «فعال» در توصیف افرادی به‌کار می‌رود که همواره در حال انجام کار، حرکت، یا مشارکت در امور مختلف هستند. این واژه به جنبه‌ای از شخصیت یا وضعیت فرد اشاره دارد که سرشار از انرژی، پویایی و انگیزه برای عمل است. فرد فعال معمولاً منتظر فرصت نمی‌ماند، بلکه خود دست به کار می‌شود و برای رسیدن به اهدافش قدم برمی‌دارد. این ویژگی نه‌تنها در زندگی روزمره، بلکه در حوزه‌های کاری، اجتماعی، علمی و هنری نیز بسیار ارزشمند تلقی می‌شود.

    از نظر جسمی، «فعال» به افرادی اطلاق می‌شود که بدن آن‌ها به‌طور منظم درگیر فعالیت‌های بدنی، ورزشی یا حرکات روزمره‌ی پویاتر از سطح معمول است. سبک زندگی فعال، با کاهش خطر ابتلا به بیماری‌های مزمن، بهبود وضعیت قلب و عروق، کنترل وزن، و ارتقای کیفیت خواب و سلامت روان همراه است. پزشکان همواره به افراد توصیه می‌کنند که برای حفظ تندرستی خود، حداقل روزی نیم ساعت فعالیت بدنی داشته باشند تا عضلات، مفاصل و گردش خون در وضعیت مناسبی قرار بگیرند.

    در سطح روانی و ذهنی نیز، «فعال» بودن به معنای داشتن ذهنی پویا، پرسشگر، و درگیر با محیط اطراف است. فردی که ذهن فعالی دارد، کنجکاو است، اطلاعات جدید را به‌سرعت جذب می‌کند، ایده‌های تازه ارائه می‌دهد و در فرآیندهای فکری و حل مسئله مشارکت مؤثر دارد. چنین افرادی در محیط‌های کاری یا آموزشی به‌عنوان عناصر کلیدی پیشرفت و نوآوری شناخته می‌شوند.

    در زمینه‌ی اجتماعی، شخص فعال کسی است که نقش مؤثری در جامعه ایفا می‌کند. او در رویدادها، پروژه‌ها، سازمان‌های مردم‌نهاد یا حتی گروه‌های کوچک دوستانه حضور معنادار دارد. حضور فعال در اجتماع به ایجاد حس تعلق، افزایش ارتباطات انسانی، و رشد شخصیتی افراد کمک شایانی می‌کند. جامعه‌ای که اعضای آن فعال باشند، معمولاً خلاق‌تر، مسئولیت‌پذیرتر و پیشرفته‌تر خواهد بود.

    واژه‌ی «فعال» در توصیف اشیاء، سیستم‌ها یا پدیده‌ها نیز کاربرد دارد. مثلاً در فناوری، یک سیستم «فعال» سیستمی است که به‌صورت خودکار و پویا واکنش نشان می‌دهد. در زبان‌شناسی، صدای «معلوم» به عنوان active voice شناخته می‌شود، که فاعل جمله، نقش مستقیم در انجام عمل دارد. در شیمی نیز مواد «فعال» موادی هستند که به‌راحتی وارد واکنش می‌شوند.

    این واژه کاربردی گسترده در حوزه‌های مختلف علمی، فنی، و اجتماعی دارد.

    صفت تفضیلی active چی میشه؟

    صفت تفضیلی active در زبان انگلیسی more active است.

    صفت عالی active چی میشه؟

    صفت عالی active در زبان انگلیسی most active است.

    ارجاع به لغت active

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «active» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/active

    لغات نزدیک active

    • - activation
    • - activator
    • - active
    • - active and passive
    • - active device
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.