گذشتهی ساده:
daredشکل سوم:
daredسومشخص مفرد:
daresصفت تفضیلی:
more daringصفت عالی:
most daringجسور، شجاع، دلیر، بیباک، شجاعانه، جسورانه، با شهامت
daring young men
جوانان دلیر
a daring attack
حملهی جسورانه
She said some daring things and her mother cried.
حرفهای بیباک او باعث گریهی مادرش شد.
شجاعت، شهامت، جرات
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We admired the soldiers' daring.
ما شهامت سربازان را مورد تحسین قرار دادیم.
Her daring in the face of danger earned her a medal.
جسارت او در مواجهه با خطر، او را به مدال رساند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «daring» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/daring