امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Daring

ˈderɪŋ ˈdeərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dared
  • شکل سوم:

    dared
  • سوم‌شخص مفرد:

    dares
  • صفت تفضیلی:

    more daring
  • صفت عالی:

    most daring

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
جسور، شجاع، دلیر، بی‌باک، شجاعانه، جسورانه، با شهامت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- daring young men
- جوانان دلیر
- a daring attack
- حمله‌ی جسورانه
- She said some daring things and her mother cried.
- حرف‌های بی‌باک او باعث گریه‌ی مادرش شد.
noun uncountable
شجاعت، شهامت، جرات
- We admired the soldiers' daring.
- ما شهامت سربازان را مورد تحسین قرار دادیم.
- Her daring in the face of danger earned her a medal.
- جسارت او در مواجهه با خطر، او را به مدال رساند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد daring

  1. adjective adventurous
    Synonyms:
    adventuresome audacious bold brassy brave cheeky cocky courageous crusty fearless fire eating foolhardy forward game go for broke gritty gutsy gutty hot shot impudent impulsive intrepid nervy obtrusive out on a limb plucky rash reckless salty smart smart-alecky spunky temerarious valiant venturesome
    Antonyms:
    afraid bashful chicken cowardly fearful meek shy timid unadventurous unwilling

لغات هم‌خانواده daring

  • adjective
    daring
  • verb - intransitive
    dare

ارجاع به لغت daring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «daring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/daring

لغات نزدیک daring

پیشنهاد بهبود معانی