آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۴ آذر ۱۴۰۴

    Brave

    breɪv breɪv

    گذشته‌ی ساده:

    braved

    شکل سوم:

    braved

    سوم‌شخص مفرد:

    braves

    وجه وصفی حال:

    braving

    شکل جمع:

    braves

    صفت تفضیلی:

    braver

    صفت عالی:

    bravest

    معنی brave | جمله با brave

    adjective B1

    شجاع، دلیر، جسور، بی‌باک، نترس، دل‌و‌جرئت‌دار، دلاور، رشید

    The brave firefighter ran into the burning house to save the children.

    آتش‌نشان شجاع برای نجات بچه‌ها به داخل خانه‌ی درحال سوختن دوید.

    The brave soldiers defended their homeland.

    سربازان دلیر از میهن خود دفاع کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a brave new world

    جهان نو و فرخنده، مدینه‌ی فاضله

    verb - transitive

    مواجه شدن، روبه‌رو شدن، مقابله کردن، پا گذاشتن، از سر گذراندن، دل به دریا زدن، به جان خریدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The young reporter braved the war zone to document the truth.

    خبرنگار جوان برای ثبت حقیقت، دل به دریا زد و پا به منطقه‌ی جنگی گذاشت.

    The man braved the snow and the cold to bring us medicine.

    این مرد، برف و سرما را تحمل کرد تا برای ما دارو بیاورد.

    noun countable

    قدیمی ناپسند جنگجوی جوان سرخ‌پوست، جوان جنگجوی بومی آمریکا

    The story follows a brave who must pass several trials before joining the tribal council.

    داستان، جنگجوی سرخ‌پوستی را دنبال می‌کند که باید چندین آزمون را پشت سر بگذارد تا به شورای قبیله بپیوندد.

    The legend tells of a brave who protected his people during a harsh winter.

    افسانه از جوان جنگجوی بومی‌ای سخن می‌گوید که در زمستانی سخت از مردمش محافظت کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد brave

    1. adjective bold
      Synonyms:
      courageous confident daring fearless bold plucky game valiant spirited resolute intrepid audacious gritty gutsy venturesome adventurous undaunted stouthearted heroic gallant strong stalwart hardy unafraid doughty unabashed dauntless lionhearted valorous dashing firm defiant spunky militant nervy herolike indomitable foolhardy reckless forward imprudent unfearful chin-up chivalrous undauntable unblenching undismayed
      Antonyms:
      afraid fearful shy timid cautious frightened meek retiring humble
    1. verb endure bad situation
      Synonyms:
      face bear suffer go through endure withstand support take on challenge confront face off defy stand up to risk dare beard court venture fly in the face of outdare
      Antonyms:
      give up run away hide fear dodge complain capitulate break down

    سوال‌های رایج brave

    گذشته‌ی ساده brave چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده brave در زبان انگلیسی braved است.

    شکل سوم brave چی میشه؟

    شکل سوم brave در زبان انگلیسی braved است.

    شکل جمع brave چی میشه؟

    شکل جمع brave در زبان انگلیسی braves است.

    وجه وصفی حال brave چی میشه؟

    وجه وصفی حال brave در زبان انگلیسی braving است.

    سوم‌شخص مفرد brave چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد brave در زبان انگلیسی braves است.

    صفت تفضیلی brave چی میشه؟

    صفت تفضیلی brave در زبان انگلیسی braver است.

    صفت عالی brave چی میشه؟

    صفت عالی brave در زبان انگلیسی bravest است.

    ارجاع به لغت brave

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «brave» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brave

    لغات نزدیک brave

    • - brava
    • - bravado
    • - brave
    • - bravely
    • - bravery
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.