امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Equitable

ˈekwətəbl ˈekwətəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
منصف، متساوی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- an equitable price
- قیمت عادلانه
- equitable treatment
- رفتار منصفانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد equitable

  1. adjective impartial
    Synonyms: candid, cricket, decent, disinterested, dispassionate, due, ethical, even-handed, even-steven, fair, fair and square, fair shake, fair-to-middling, honest, impersonal, just, level, moral, nondiscriminatory, nonpartisan, objective, proper, proportionate, reasonable, right, rightful, square, square deal, stable, unbiased, uncolored, unprejudiced
    Antonyms: biased, disproportionate, partial, prejudiced, unequitable, unfair, unjust, unreasonable

ارجاع به لغت equitable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «equitable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/equitable

لغات نزدیک equitable

پیشنهاد بهبود معانی