بیتناسب، غیرمتجانس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Their number is disproportionate to their political influence.
تعداد آنها با نفوذ سیاسی آنها تناسبی ندارد.
He is short and has a disproportionately large head.
او قد کوتاهی دارد و سرش به طور متنابهی بزرگ است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disproportionate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disproportionate