آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Incommensurate

ˌɪnkəˈmenʃərət ˌɪnkəˈmenʃərət

معنی incommensurate | جمله با incommensurate

adjective

بی‌تناسب، ناپسند، نارسا، نامناسب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The supply is incommensurate to the demand.

عرضه تکافوی تقاضا را نمی‌کند.

His education is incommensurate to his salary.

تحصیلات او با حقوقش متناسب نیست.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد incommensurate

  1. adjective not proportional

ارجاع به لغت incommensurate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incommensurate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incommensurate

لغات نزدیک incommensurate

پیشنهاد بهبود معانی