آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳۰ مهر ۱۴۰۴

    Satisfactorily

    ˌsæt̬ɪsˈfæktərli ˌsætɪsˈfæktrli

    معنی satisfactorily | جمله با satisfactorily

    adverb

    به‌طور راضی‌کننده، به‌طور خرسندکننده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    The work had been done satisfactorily.

    کار به‎طور راضی‌کننده انجام شده بود.

    I'm sure these problems can be satisfactorily resolved.

    مطمئن هستم که این مشکلات می‌توانند به‌طور خرسندکننده حل شوند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد satisfactorily

    1. adjective in a satisfactory manner
      Synonyms:
      suitably competently convincingly
    1. adjective productive of satisfactory results
      Synonyms:
      thoroughly amply abundantly
    1. adverb in a satisfactory manner
      Antonyms:
      unsatisfactorily

    لغات هم‌خانواده satisfactorily

    • noun
      satisfaction
    • adjective
      satisfactory, satisfied, satisfying
    • verb - transitive
      satisfy
    • adverb
      satisfactorily, satisfyingly

    سوال‌های رایج satisfactorily

    معنی satisfactorily به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «satisfactorily» در زبان فارسی به معنی «به‌طور رضایت‌بخش»، «به‌طور راضی‌کننده» یا «به‌طور خرسندکننده» ترجمه می‌شود.

    این واژه برای توصیف نحوه‌ی انجام یک کار، تکمیل یک وظیفه یا نتیجه‌ای به کار می‌رود که انتظارات یا معیارهای مشخص را برآورده می‌سازد. به عبارت دیگر، وقتی گفته می‌شود کاری satisfactorily انجام شده است، منظور این است که حداقل استانداردهای مطلوب رعایت شده‌اند و نتیجه مورد قبول است.

    از دیدگاه دستوری، satisfactorily قید است و معمولاً برای توضیح فعل به کار می‌رود تا کیفیت انجام کار را مشخص کند. به عنوان مثال، جمله‌ی She completed the assignment satisfactorily به این معناست که «او تکلیف خود را به شکلی قابل قبول و رضایت‌بخش انجام داد». این استفاده نشان می‌دهد که عملکرد فرد با استانداردهای لازم همخوانی دارد و هیچ نقص قابل توجهی وجود ندارد.

    در محیط‌های آموزشی و حرفه‌ای، کاربرد satisfactorily اهمیت ویژه‌ای دارد. ارزیابی‌ها و گزارش‌ها اغلب به کیفیت انجام کار اشاره می‌کنند و مشخص می‌کنند که آیا عملکرد فرد حداقل سطح مورد انتظار را برآورده کرده است یا خیر. برای مثال، در امتحانات یا پروژه‌ها، یک نتیجه‌ی satisfactorily نشان‌دهنده‌ی موفقیت نسبی و رعایت اصول اساسی است، حتی اگر کامل‌ترین عملکرد نباشد. این قید به شفاف‌سازی و استانداردسازی نتایج کمک می‌کند.

    در زندگی روزمره، استفاده از satisfactorily برای بیان رضایت معقول و قابل قبول از شرایط یا عملکردها متداول است. مثلاً وقتی کسی می‌گوید The repairs were done satisfactorily یعنی «تعمیرات به شکلی رضایت‌بخش انجام شد» و بیانگر این است که کار مورد نظر بدون مشکل جدی و با کیفیت مناسب انجام شده است. این کاربرد به افراد و مخاطبان امکان می‌دهد تا سطح کیفیت را به‌صورت دقیق و قابل فهم بیان کنند.

    satisfactorily مفهومی است که علاوه بر بیان کیفیت انجام کار، نشان‌دهنده‌ی ارزیابی منطقی و منصفانه از نتایج است. این واژه در متون علمی، آموزشی، حرفه‌ای و حتی روزمره نقش مهمی دارد، زیرا مشخص می‌کند که عملکرد یا نتیجه تا چه حد با معیارها و انتظارات تطابق دارد. استفاده از این واژه، بیانگر دقت، انصاف و توجه به جزئیات در ارزیابی و گزارش‌دهی است.

    ارجاع به لغت satisfactorily

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «satisfactorily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/satisfactorily

    لغات نزدیک satisfactorily

    • - satirize
    • - satisfaction
    • - satisfactorily
    • - satisfactory
    • - satisfiable
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.