آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ آذر ۱۴۰۲

    Satisfaction

    ˌsætəsˈfækʃn ˌsætəsˈfækʃn

    شکل جمع:

    satisfactions

    معنی satisfaction | جمله با satisfaction

    noun uncountable B2

    خشنودی، خرسندی، رضایتمندی، رضایت، ارضا

    We guarantee our customers' satisfaction.

    رضایت مشتریان را تضمین می‌کنیم.

    The poet looked at his own book of poems with indescribable satisfaction.

    شاعر با خشنودی وصف‌ناپذیر به کتاب اشعار خود نگاه کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the complete satisfaction of the workers' demands

    برآوردن کلیه‌ی خواسته‌های کارگران

    The mother's satisfaction could be seen in her eyes.

    رضایت مادر از چشمانش هویدا بود.

    the satisfaction of one's thirst

    ارضا تشنگی، رفع عطش

    Children found it a novelty and a satisfaction to work in the factory.

    کار کردن در کارخانه برای بچه‌ها تازگی داشت و موجب خشنودی آنان شد.

    noun uncountable

    جبران، تلافی، تاوان، غرامت، اعاده، باز گردانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    They demanded that satisfaction be made to those whose houses were damaged by the rioting students.

    آنان خواستار شدند تا به کسانی که خانه‌های آن‌ها توسط دانشجویان شورشی آسیب‌دیده است غرامت بدهند.

    If you insult my family, I will demand satisfaction.

    اگر به خانواده‌ام توهین بکنی، تلافی خواهم کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد satisfaction

    1. noun giving or enjoying a state of comfort, content
      Synonyms:
      happiness contentment comfort enjoyment pleasure joy delight ease gratification fulfillment well-being peace of mind bliss cheerfulness gladness relish complacency pride achievement repletion recompense reward resolution settlement compensation amends atonement indemnification reparation redress reimbursement vindication propitiation conciliation refreshment relief justice serenity good fortune indulgence satiety
      Antonyms:
      unhappiness discontent dissatisfaction need want

    Collocations

    give satisfaction

    1- خرسند کردن، خشنود کردن، موجب رضامندی شدن 2- (سابقا) دعوت به دوئل را پذیرفتن

    job satisfaction

    رضایت شغلی (نگرش فرد نسبت به شغل خود که میزان خشنودی وی از موقعیت شغلی، درآمد، محیط کار و علاقه‌مندی به آن کار را نشان می‌دهد)

    to the satisfaction of (someone)

    بنا به دلخواه و رضایت کسی

    Idioms

    give satisfaction

    1- خرسند کردن، خشنود کردن، موجب رضامندی شدن 2- (سابقا) دعوت به دوئل را پذیرفتن

    لغات هم‌خانواده satisfaction

    • noun
      satisfaction
    • adjective
      satisfactory, satisfied, satisfying
    • verb - transitive
      satisfy
    • adverb
      satisfactorily, satisfyingly

    سوال‌های رایج satisfaction

    شکل جمع satisfaction چی میشه؟

    شکل جمع satisfaction در زبان انگلیسی satisfactions است.

    ارجاع به لغت satisfaction

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «satisfaction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/satisfaction

    لغات نزدیک satisfaction

    • - satirist
    • - satirize
    • - satisfaction
    • - satisfactorily
    • - satisfactory
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.