آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Fulfillment

fʊlˈfɪlmənt fʊlˈfɪlmənt

معنی fulfillment | جمله با fulfillment

noun uncountable

رضایت، خرسندی، اقناع، احساس رضایت، رضایت خاطر

Finding true fulfillment in life is a lifelong journey.

یافتن احساس رضایت واقعی سیری مادام‌العمر است.

She pursued a career that brought her a sense of fulfillment.

او حرفه‌ای را دنبال کرد که موجب رضایت خاطرش می‌شد.

noun countable uncountable

تکمیل، اجرا، انجام، عمل، تحقق، وقوع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The fulfillment of a dream can bring immense joy and satisfaction.

تحقق یک رویا می‌تواند موجب شادی و رضایت زیادی شود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fulfillment

  1. noun accomplishment, completion
    Synonyms:
    achievement completion attainment realization implementation consummation effecting discharge carrying out end perfection contentment gratification carrying through observance discharging contentedness kicks kick just the ticket you got it

ارجاع به لغت fulfillment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fulfillment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fulfillment

لغات نزدیک fulfillment

پیشنهاد بهبود معانی