فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

خواب به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

خفتن

فونتیک فارسی

khaab
اسم
sleep, slumber, drowse, nap, doze, catnap, siesta, snooze, somni--, hypno-

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

- شمع را با فوت خاموش کرد و به خواب رفت.

- She blew out the candle and went to sleep.

- او پس‌از ناهار از خواب کوتاه روی مبل لذت برد.

- He enjoyed a brief slumber on the couch after lunch.
رویا

فونتیک فارسی

khaab
اسم
dream, daydream, nightmare, vision

- در خوابش، او بر فراز کوه‌ها پرواز می‌کرد.

- In her dream, she was flying over the mountains.

- خواب او زمانی به حقیقت پیوست که شغلش را از دست داد.

- His nightmare became a reality when he lost his job.
جهت پرز

فونتیک فارسی

khaab
اسم
pile, the lay of the pile, the learn of the pile

- خواب فرش احساس لوکسی به اتاق می‌دهد.

- The pile of the carpet adds a luxurious feel to the room.

- خواب پارچه بافت آن را مشخص می‌کند.

- The pile of the fabric determines its texture.
غفلت

فونتیک فارسی

khaab
اسم
negligence, ignorance

- خواب او در نگهداری تجهیزات منجر به خرابی آن شد.

- His negligence in maintaining the equipment led to its breakdown.

- خواب او در مورد موضوع در بحث آشکار بود.

- His ignorance of the subject was apparent in the discussion.
در خواب

فونتیک فارسی

khaab
صفت
sleeping, asleep

- برخی قرص‌های خواب اعتیادآورند.

- Some sleeping pills are addictive.

- آیا بچه هنوز خواب است؟

- Is the baby still asleep?
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خواب

  1. مترادف:
    اسم
    متضاد:
    بیداری
  1. مترادف:
    احلام چرت خفتن رویا قیلوله نوم هجوع
    متضاد:
    پرز

ارجاع به لغت خواب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خواب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خواب

لغات نزدیک خواب

پیشنهاد بهبود معانی